به نام خدا
خاطرم با خاطرت آرام شد
این دل وحشی به دامت رام شد
گرچه در پندار تو صیدت شدم
لیک خاناقاه من این دام شد
هو کشان دروصف چشمت آمدم
حا لیا محشر از آن بادام شد
از سفرکردن به کوی و کعبه ات
قسمتم آخر طواف جام شد
بنددامت چون به تیمارم گرفت
می گساری در کنارت نشئه آلام شد
چون که وصلت قسمت منصور بود
اینچنین حاجت روا از کام شد
این همه از فیض درکت گفته ام
تا نگویی دل اسیرپرده اوهام شد
طهران - بیست وچهارم امردادهشتادوهشت
عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ فرهنگی واجتماعی،حقوقی،فلسفی وادبی،دینی وسیاسی مشتمل برنظرات،آثارودست نوشته های شخصی |